*دفتر دل*

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد طلب عشق* ز هر بی سرو پایی نکنیم. یادمان باشد اگر ،گلی را چیدیم وقت پرپر شدنش سوز و نوایی نکنیم

*دفتر دل*

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد طلب عشق* ز هر بی سرو پایی نکنیم. یادمان باشد اگر ،گلی را چیدیم وقت پرپر شدنش سوز و نوایی نکنیم

واقعا بدون عنوان

مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند.
 
 آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند.
 
زن جوان: یواش تر برو، من می ترسم
 
مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره
 
زن جوان: خواهش میکنم، من خیلی می ترسم
 
مرد جوان: خوب، اما اول باید بگی که دوستم داری ؟
 
زن جوان:معلومه که دوستت دارم، حالا میشه یواش تر برونی !
 
مرد جوان: منو محکم بگیر
 
زن جوان: خوب حالا میشه یواش تر بری
 
مرد جوان: باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری
 
آخه نمیتونم راحت برونم. اذیتم میکنه !
 
روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود:
 
 برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید...!!!
 
در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین
 
زنده ماند و دیگری درگذشت.
 
مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود
 
پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت
 
و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت
 
تااو زنده بماند .....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد