یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد طلب عشق* ز هر بی سرو پایی نکنیم. یادمان باشد اگر ،گلی را چیدیم وقت پرپر شدنش سوز و نوایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد طلب عشق* ز هر بی سرو پایی نکنیم. یادمان باشد اگر ،گلی را چیدیم وقت پرپر شدنش سوز و نوایی نکنیم
لبخند عشق 





بعد از مدتها لبخندی بر لبانم نشست و آتش غم دوری سردتر از گذشته شد
و بعد از مدتها قلبم آرام شد و خورشید از پشت ابرهای سیاه آسمان دلم نمایان شد.
آری چشمانم ، همان چشمانی که بیشتر لحظه ها خیس خیس بودند تو را خواهند دید
، همان دستانی که آرزوی گرفتن دستانت را دارند ، دستان گرمت را خواهند فشرد و
منی که برای دیدن تو لحظه شماری میکردم و لحظه ها از خدای خویش طلب تو را






میکردم تو را خواهم دید و به آرزوی خویش خواهم رسید.
آرزو داشتم حتی برای چند لحظه تو را ببینم و خوشحالم از اینکه لحظه ای تو را
خواهم دید عزیزم.. 




اگر چه باز باید غم دوری را تحمل کنم ، اما دیدنت مرا آرام میکند و آبی سرد را بر روی
آتش غم دوری مان میریزد. 





هر لحظه که به لحظه دیدارمان نزدیکتر می شویم تپش قلبم تندتر از همیشه میشود
و بیشتر از همیشه احساس میکنم به بهار عاشقی ام نزدیک می شوم و لحظه
دیداری دوباره را با زندگی خود خواهم داشت. 





عزیزم دوباره لبخندی پر از عشق بر لبانم نشست ، چون تو را خواهم دید.
دلم آرام نمیگیرد ، دوست دارم لحظه ها زودتر بگذرد و لحظه در کنار تو بودن زودتر فرا
رسد ، همان روزی که برای آن روزها و ماه ها لحظه شماری می کردم...
ای یار خیلی بی تابم ، صبر دیگر برایم مفهومی ندارد ، تنها تو را میخواهم
نمیدانی که چقدر این انتظاری که رو به پایان است سخت است ولی به عشق دیدن تو
باز صبر میکنم و به انتظار بهترین لحظه زندگی ام که دیدن تو می باشد مینشینم تا
دوباره لبخند شادی چهره غمگینم را فرا گیرد... منتظرم.... 











سجاد
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1385 ساعت 01:53