*دفتر دل*

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد طلب عشق* ز هر بی سرو پایی نکنیم. یادمان باشد اگر ،گلی را چیدیم وقت پرپر شدنش سوز و نوایی نکنیم

*دفتر دل*

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد طلب عشق* ز هر بی سرو پایی نکنیم. یادمان باشد اگر ،گلی را چیدیم وقت پرپر شدنش سوز و نوایی نکنیم

کجایی محبت؟

کجایی محبت؟
 
ستاره ای خاموشم ، مهتابی بی نورم ، عاشقم ولی یک عاشق تنهایم...
 
منم همان چشمه گل آلود ، غنچه خشکیده ، بهار برگ ریزان ، با دلی خسته و پریشان....
 
منم همان ساحل نا آرام ، بی قرار ، چشم انتظار ، انتظار موجی عاشق
 
 که به سوی من بیاید و یک ذره از خاک وجودم را با خود در دل دریا ببرد ....
 
من همان مرد تنهایم که در کوچه پس کوچه های زندگی
 
 فریاد میزنم که خدایا من تشنه محبتم!

کجاست محبت ؟ همانطور که کویر ، آرزوی قطره بارانی را دارد ،
 
 من نیز ماننده کویر آرزوی یک ذره محبت را دارم....
 
دلم از بی محبتی سوخته و شکسته است ، نیاز به یک ذره محبت دارد ،
 
اما کجاست همان یک ذره محبت ؟
 
ترانه ای بی صدایم ، شعری بی قافیه ، پرنده ای پر بسته ، همانی که در قفس نشسته!
 
خاموشم و سرد ، مثل پاییزم و پر از درد ....
 
آری من همان مرد تنهایم که در خیال خودم به عشق بودن
 
یاری به نام تنهایی در کنارم برای خالی شدن و شکسته شدن بغض
 
در گلویم فریاد میزنم کجایی محبت؟ کجایی که من آرزویت را دارم!  
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد